موسی

در زمان حضرت موسی(ع) مردی از اقوام موسی به نام((قارون))زندگی می كرد.قارون مردی خوش قیافه و خوش برخورد بود كه صدای خوبی داشت و كتاب ((تورات))را برای مردم می خواند.او با قوم موسی مهربان بود و بهموسی(ع)احترام می گذاشت تا مردم به او اعتماد كنند اما او در دل خود با شیطان همراه بود و بت می پرستید!

قارون با كارهایی از قبیلپیش محصول كشاورزان و انبار كردن آن،ساختن داروهای تقلبی،گران ی و. روز به روز پولدارتر شد؛تا جایی كه گنج قارون پرآوازه و مشهور شد!كم كمقارون به ثروت خود مغرور شد و در زمانی كه مردم وضع مالی خوبی نداشتند قصر خود را با روكش طلا می ساخت؛لباس های گران قیمت می پوشید؛فقیران را مسخره می كرد و خلاصه همه را ناراحت و دلگیر كرده بود!

عده ای به او می گفتند:((قارون،این كارها را نكن،پولت را به رخ مردم نكش،این كارها عاقبت خوبی ندارد و.))او در جواب می گفت:((یعنی چه؟مال خودم است،دارندگی و برازندگی!!!من با زندگی خودم این پول ها را به دست آورده ام.))

در همان زمان بود كه حضرت موسی (ع)  به امر خداوند،از مردم خواست كه زكات مالشان را بپردازند!قارون با شنیدن این حكم عصبانی شد و شروع كرد به دادوفریاد و حاضر نشد سهم زكات را از پولش بپردازد و به حضرت موسی (ع) گفت:((من زكات را قبول ندارم!تو می خواهی با این نقشه ها پول مرا بگیری اما اگر برای خودت پول می خواهی حاضرم بپردازم.))حضرت موسی (ع) به قارون نگاه.


کانون فرهنگی هنری آوای انتظار مردم ,زكات ,خوبی ,موسی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

tehrannaranovin وبسایت دفاع شخصی بانوان بزرگترین وبسایت رپ فارسی - Rapdoo.ML اخبار تعطیلی دنیای mi band بهترین و جدیدترین مطالب پزشکی ܓ✿خلوتگه دلܓ✿ ورق شیروانی کرکره ای رنگی و گالوانیزه دانلود آهنگ | دانلود فیلم